حیف از رهایی که رها شد

ساخت وبلاگ

هفته گذشته بسیار سخت و تلخ بود رهایی'>رهایی رو از دست دادیم که خیلی رفیق بود کهنه رفیق بود نازنین رفیق بود و طی یه حادثه ناگهانی پرکشید و رها شد و رفت.داغش سوزوند غمش و دلتنگی اش کوه شد روی سینه ام. جیگرم سوخت.

حیف حیف.

کاش بفهمیم داستان چیه .کاش قدر همدیگه رو بدونیم اینقدر لحظات شیرین و خوب با هم داشتیم که نگفتنی است و تنها گزینه ای که منو نگه میداره این جمله ی رهاست:

سیما شاد باش بخند و نذار آب تو دل فسقل خانوم تکون بخوره دم غنیمت بشمر.

خدایا مرا دریاب خدایا رهای منو دریاب.

مهربان باشیم.

+ نوشته شده در دوشنبه بیست و یکم شهریور ۱۴۰۱ ساعت 23:25 توسط سیما  | 

زنی در مه...
ما را در سایت زنی در مه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zanidarmeho بازدید : 105 تاريخ : سه شنبه 5 مهر 1401 ساعت: 22:33