یه عالمه حرف کلی وقت تنگ و بی حوصلگی

ساخت وبلاگ
کلی حرف نگفته دارم که حوصله نوشتن ندارم.

خانوم گنجیکشکه پیام داده بود به من گفته بودالگوی قدرتمند و بانوی قوی و محکم. راستش اینقدر این روزا فشار زیادی رو تحمل میکنم که حتی تنظیم هورمونهام هم بهم ریخته.

اما اتفاقای ریز و قشنگ هم می افته که لبخندهای نیمه کوتاه رو باعث میشه. مثلا عروسکای چوبی که از زن دستفروشی گرفتم که کلی خوشحال شد و من از لذت داشتن اون عروسکا کل روز رو خوشحال بودم. ودرادامه نشاط همسر و فسقل ازداشتن عروسکا شادیمو چندبرابر کرد.

خوشحال از مهربونیهای صادقانه فسقل. ازهمه مهمتر احساس قشنگ عشق که انگار دوباره عاشق شدم. چندوقتیه وقتی به همسرنگاه میکنم چشام برق میزنه و لپام گل میندازه مثل روزای اول. به قول شعر قدیمی: دارم عاشق میشم. درآستانه چهل سالگی بعداز چهارده سال فراز و نشیب حضور عشق جوانی اونم توزندگی چهارده ساله مثل باردارشدن زنی یائسه در هفتاد سالگیه. همونقدر جذاب و هیجان انگیز.

خلاصه که سیما فک کنم خل شده.خخخخخ

سیمای منطقی که همه چیز رو توکفه ترازوی عقل میذاره عاشق همسرش شده.

خدایا شکرت برای تمام نعمتها. خدایا باش و گره ها رو باز کن.

زنی در مه...
ما را در سایت زنی در مه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zanidarmeho بازدید : 245 تاريخ : شنبه 17 تير 1396 ساعت: 16:55